الجمعة، 12 أكتوبر 2007

توسعه ي ايران در بستر جهاني شدن

توسعه ي ايران در بستر جهاني شدن

" بر پايه ي شواهد باستانشناختي، مردم فلات ايران از هزاره ي چهارم قبل از ميلاد وارد تجارت بين المللي شده بودند زيرا در معابر و خانه هاي مردم اين دوره، اشيايي به دست آمده كه در آن محل يافت نمي شده است و مي بايست از جاهايي بسيار دورتر وارد شده باشند."(1

در مقاله ي پيشين (2) دلايل عام مبني بر ناچار بودن كشور ها به قبول جهاني شدن و پذيرفتن قوانين بازي در عرصه ي بين المللي ارائه شد. در تاييد اين امر همين بس كه 149 كشور عضو دبلیو-تی او هستند و 30 كشور نيز در حال ورود به آن مي باشند. (3.

به نظر ما، گذشته از دلايل عام كه شامل حال همه ي كشور ها از جمله ايران مي شود، دلايل خاصي وجود دارد كه نشانگر آن است كه حركت به طرف جهاني شدن با شرط درایت و اراده ی حکومتی عاقل، به نفع مردم ايران است.
اين موضوع، هم پوشاني گسترده اي با مسئله ي توسعه در ايران دارد كه مهمترين طرح و برنامه ي هر جريان سياسي است. بحث جهاني شدن و تاثير آن در توسعه ي اقتصادي - اجتماعي ايران بسيار گسترده است و نمي توان در قالب يك مقاله ي كوتاه به شرح آن پرداخت. ما سعي مي كنيم فقط به رئوس اين مقوله بپردازيم و در چند بخش با مثال هايي مشخص، مطالبي را مطرح نماييم. بديهي است هر بخش، بنا به ميل و كنجكاوي خوانندگان محترم، قابل بررسي مفصل تر مي باشد.

مزيت هاي اصلي اقتصاد ايران، يكي داشتن منابع زيرزميني و از جمله مهمترين آنها نفت و گاز است و ديگري موقعيت جغرافيايي آن.
مزيت هاي نسبي ديگر ايران، نظير جمعيت جوان و تحصيل كرده، وجود حداقل زير ساخت هاي لازم براي توسعه، داشتن اقليت بزرگ و موفق ايراني در خارج از كشور، زمين فراوان براي توسعه ي كشاورزي و غيره در درجات بعدي اهميت قرار دارند. نقاط ضعف ايران در راه توسعه، مديريت فاجعه بار كلان در كشور، ضعف فرهنگ كار و توسعه، نبود تكنولوژي پيشرفته و يا قابل قبول در بخش هاي بزرگي از اقتصاد، ندانستن قوانين بازي در عرصه ي جهاني و عدم قابليت استفاده از فرصت هاي بزرگ منطقه اي است.

از آنچه كه در صنعت نفت ايران اتفاق افتاده است و يا مي افتد به سختي مي توان اطلاع جامع و درستي به دست آورد. اطلاعات اين حوزه به شدت محافظت مي شود.
از اخبار پراكنده اي كه درز مي كند مي توان به اين نتيجه رسيد كه اكتشاف در سطح بسيار نازلي است، چراكه نياز به تكنولوژي هاي پيشرفته، اطلاعات ماهواره اي و تخصص هاي ويژه دارد كه ما فاقد آنها ييم.
استخراج با اتلاف زياد صورت مي گيرد. امروزه در استخراج نفت از تكنولوژي هاي بالايي استفاده مي شود. شناسايي دقيق محل حفر چاه، تزريق گاز به چاه و تجزيه و تحليل رفتار چاه توسط گرفتن اطلاعات دقيق و شبيه سازي آن با كامپوتر، باعث افزايش ميزان استحصال نفت چاه خواهدبود.
اصولا" بين 25% تا 50% ذخيره ي نفت هر چاه قابل استخراج نمي باشد و بنا به اين كه با چه سطح فن آوري استخراج انجام مي پذيرد، اين مقدار نفت ديگر غير قابل استحصال مي شود و به اصطلاح چاه مي ميرد. ظاهرا" 35% تا 40% نفت چاه هاي ايران هرگز استخراج نمي شود.
از اين محصول به دست آمده در پالايشگاه هايي بسيار قديمي نظير پالايشگاه آبادان به جاي اين كه محصولات با ارزش حاصل شود مقدار زيادي قير و مازوت و مايعات پست نفتي به دست مي آيد و در واقع نفت خام ضايع مي شود.
در حال حاضر شركت نفت مواجه با كمبود تجهيزات و دكل هاي حفاري است. دكل هاي خريداري شده اكثرا" دست دوم و از كشور هاي فاقد تكنولوژي بالاي اين رشته مي باشند. (4
در ميادين مشترك نفت و گاز با كشور هاي ديگر مي توان به مقايسه اي دست يافت.
حوزه ي پارس جنوبي بزرگ ترين مخزن متمركز گاز جهان است و دو كشور ايران و قطر به طور مشترك از آن بهره برداري مي كنند.
قطر بزرگ ترين قرار داد صادراتي گاز مايع جهان را با آمريكا بسته است.
" بنا به گزارش بريتيش پتروليم رشد توليد گاز قطر در سال 2005 چهار برابر بيشتر از ايران بوده است."‌(5
مجهز ترين دكل هاي استخراج گاز در اختيار قطري هاست و دكل هاي استخراج ايراني ها دكل هاي كهنه ي رومانيايي است.
سايت حكومتي بازتاب در اين باره خبري به شرح زير دارد:
" بوروكراسي شديد در سيستم نفتي كشور، زمينه‌ساز بر باد رفتن منابع سوختي كشور و تاراج آنها از سوي كشورهاي همسايه شده است.
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در حال حاضر، كشور قطر با تعداد نوزده دستگاه دكل حفاري دريايي، در حال حفاري از چاه‌هاي گازي مشترك با ايران و برداشت گاز است، حال آن‌كه ايران، تنها با سه دستگاه دكل حفاري برداشت گاز انجام مي‌دهد و با اين حساب، قطر شش برابر ايران از منابع تثبيت‌شده مشترك خود با كشورمان گاز برداشت مي‌كند.در دو سال گذشته، شش دستگاه دكل حفاري خارجي از حوزه فعاليت‌هاي حفاري ايران خارج شده و مسئولان مربوطه نيز تلاش نتيجه‌بخشي براي جبران آنها نكرده‌اند.گفتني است، هم‌اكنون پروژه‌هاي حفاري نفتي و گازي ايران، دست‌كم به ده دكل حفاري جديد نياز شديد دارد، ولي به دليل بوروكراسي حاكم در ايران، حضور شركت‌هاي مالك دكل، پيچيده و مشكل شده است."(6
ورود سرمايه و تكنولوژي شركت هاي غول نفتي، باعث تحول در فن آوري مديريت و بهره وري كار در بخش نفت و گاز خواهد شد. اگر در اين معامله، آ ن ها سهمي ببرند نام آن غارت منابع ملي تلقي مي شود ولي اگر منابع خودمان را از بين ببريم و يا با اتلاف فراوان بدست آوريم نام آن را چه بايد گذاشت؟

ايران در رده بندي كشورها بر اساس منابع اثبات شده ي گاز طبيعي مقام دوم و در منابع اثبات شده ي نفتي مقام سوم جهاني را دارد. اين منابع، شانس و فرصتي در اختيار ايران قرار مي دهد تا محصولات پالايشگاهي و پتروشيمي با مزيت نسبي بي نظير در آن توليد شود. سهم ايران از اين توليدات در جهان، كمتر از يك در صد مي باشد.
اين توليدات در ايران به قدري سود آور است كه اكثرا" در كمتر از سه سال، سودي بيش از مقدار اوليه ي سرمايه گذاري خود حاصل مي كنند.
طرح متانول جزيره ي خارك در عرض يكسال و نيم به اندازه ي ارزش سرمايه گذاري اوليه ي خود سود داد. آقاي منوچهري مدير عامل فاز هاي 6و7و8 پارس جنوبي در مورد اين پروژه ها مي گويد: " درآمد ساليانه ي اين پروژه در 15 سال اول 1/4 ميليارد دلار است كه اين رقم در مقابل 250 ميليون دلار سرمايه گذاري كسب مي شود."(7
هيچ طرح بزرگ جديد پتروشيمي و توليدات محصولات نفتي در هفت كشور بزرگ صنعتي جهان قدرت رقابت با طرح هايي كه مي توانند در نزديكي منابع نفت و گاز ايران تاسيس شوند را ندارد. در صورت جلب علاقه ي شركت هاي بزرگ نفتي و شيميايي جهان به سرمايه گذاري در ايران، نه تنها منابع عظيم بالقوه ي ايران بالفعل خواهند شد بلكه بسيار مهمتر از آن، زمينه ي وسيعي براي راه اندازي صنايع پايين دستي شيميايي و پليمري و ايجاد ميليون ها فرصت كاري بوجود خواهد آمد.

منابع انرژي ايران فرصت طلايي ديگري بوجود مي آورد و آن توليد محصولات انرژي بر نظير فلزات است.
در اواخر دهه ي شصت كه ايران بعد از سال ها انزوا در هاي خود را كمي به سوي جهان پيشرفته گشود، حدس زده مي شد كه امكان بالقوه ي صد ميليارد دلار سرمايه گذاري در ايران وجود دارد. از جمله ي اين طرح ها، توليد 5/6 ميليون تن فولاد اسفنجي توسط سرمايه گذاري ژاپني ها در جزيره ي قشم بود. توليد اين طرح قرار بود بعد از سه سال به 12 ميليون تن افزايش يابد. سوخت لازم از طريق بندر عباس به آنجا مي رسيد. آلماني ها قرار بود نيروگاه برق آنجا را بسازند و استراليايي ها هتل ها و بخشي از ساختمان هاي پارك صنعتي قشم را. سنگ آهن آن قرار بود از ايران و هندوستان تامين شود و بازار توليدات آن جنوب شرقي آسيا و چين پيش بيني مي شد. اين طرح اجرا نشد. امروزه اگر گذرتان به جزيره ي قشم بيافتد، جوانان زيادي خواهيد ديد كه كوچكترين شانس پيدا كردن كار ندارند و نگاهشان به جستن كار در امارات و بحرين و يا واردات كالاي قاچاق است.
هنوز كه هنوز است، عليرغم چند بار افتتاح صوري طرح آلومينيم المهدي توسط رفسنجاني و خاتمي اين طرح به توليد نهايي نرسيده است. در شرايطي كه قيمت آلومينيم در جهان در عرض چند سال گذشته 3 برابر شده است توليد سالانه ي 300 هزار تن آلومينيم طرح المهدي خواب و رويا مي نمايد.

مزيت نسبي دوم بزرگ ايران موقعيت جغرافيايي آن است. همان موقعيتي كه هخامنشيان را به فكر كشيدن راه شاهي و اشكانيا ن را به فكر بنيان گذاري جاده ي ابريشم انداخت.
در دور و بر ايران بيش از ده كشور هستند كه به درياي آزاد راه ندارند و ايران بهترين راه ترانزيت مسافر، كالاي بازرگاني و انتقال انرژي براي آن ها مي باشد. منابع نفت و گاز آسياي ميانه، آذزبايجان، درياي خزر، افغانستان، خانگيران، پارس جنوبي و بازار هاي موجود در شرق و غرب ايران، فرصتي استثنایی براي اين كشور ايجاد کرده است. اگر فقط لوله هاي انتقال نفت و گاز را كه از ايران امكان گذر دارند را در نظر بياوريد ايران پر از خطوط لوله خواهد بود.
خط راه آهن بندرعباس به كشورهاي آسياي ميانه مي توانست و هنوز هم ميتواند رگ حياتي انتقال كالا به آن ها باشد و اين در حالي است كه اجراي اين پروژه بيش از 28 سال زمان برد و هنوز يك شبكه مدرن ريلي تلقي نمي شود.
در اوايل دهه ي پنجاه به ايران توصيه شد كه به فكر ايجاد يك فرودگاه بزرگ بين المللي مدرن باشد چرا كه پيش بيني مي شد حجم مسافر بين اروپا و آسيا به شدت گسترش يابد. تهران در بين شهر هاي ميان راه آسيا، اروپا و افريقا بيشترين مزيت را داشت. تهران در بهترين فاصله بين سه قاره بود، منابع نفت براي عرضه ي سوخت ارزان تر به هواپيما ها داشت و از همه مهم تر داراي ارتفاع بالاي هزار متر از سطح دريا بود كه بيشترين فايده را براي فرود و برخاستن هواپيما ها داشت. اين فرصت، با به سرانجام نرسيدن پروژه ي فرودگاه بزرگ تهران كه اكنون به طرح ناقص و مسخره ي آن نام امام خميني نهاده اند بر باد رفت و فرودگاه دوبي جانشين آن شد. پيش بيني مي شود كه فرودگاه دوبي در سال 2012 يكي از بزرگترين فرودگاه هاي جهان و همچنين خط هوايي امارت با جابجايي 33 ميليون نفر مسافر در آن سال تبديل به يكي از بزرگترين خطوط هوايي جهان شود.(8

ايران داراي مزيت هاي تركيبي دو موقعيت ذكر شده نيز هست.
ايران مي تواند نفت و گاز تركمنستان، ازبكستان، قزاقستان و آذربايجان را بخرد و با ايجاد مجتمع هاي پالايشگاهي و پتروشيمي در استان هاي شمالي ايران آن ها را تبديل به محصولات با ارزش كند و يا حداقل سوخت مورد نياز خود را توليد نمايد. اين كشور ها مجبورند نفت و گاز خود را با سرمايه گذاري سنگين خطوط لوله، هزينه ي پومپاژ و حق ترانزيت به كشور هاي در راه و با صرف هزينه ي زياد، در سه هزار كيلومتر دورتر به اروپا بفروشند.

مسئله ي حياتي براي كشورهاي جهان اين است كه بتوانند " توليدمحصول جهاني " بكنند. محصول جهاني يعني محصولي كه داراي استانداردهاي جهاني است و قيمت آن مي تواند در شرايط بازار آزاد جهاني قابل رقابت باشد.
در ايران اگر بتوان توليد محصول جهاني كرد، بازار هاي وسيع منطقه اي در دسترس است. در صورت شراكت با توليد كنندگان بزرگ جهاني و انتقال فن آوري آن ها به ايران، مي توان بازار اكثر همسايگان ايران و كشورهاي آسياي ميانه را بدست آورد. از ساختن راه و ساختمان گرفته تا سد و نيروگاه و پالايشگاه از خدمات مخابراتي گرفته تا محصولات غذايي واتوموبيل.
ايران اين شانس را دارد كه با اين كشورها مي تواند زبان و فرهنگ مشترك داشته باشد و از موقعيت تاريخي و جغرافيايي خود حداكثر بهره را ببرد.
براي آن كه فقط يك نمونه از موارد متعددي را ذكر كرده باشيم كه توليد درون گراي صنعتي چه بلايي مي تواند بر سر اين كشور بياورد كافي است به سرنوشت غمبار ساخت اتوموبيل در ايران توجه كنيم.
در جهان سالانه 65 ميليون اتوموبيل توليد مي شود. چندين سال است كه همه ي كارشناسان اقتصاد جهاني مي دانند فقط شركت هايي در رقابت باقي خواهند ماند كه توليد ساليانه ي آن ها بالاي ده ميليون اتوموبيل باشد. بدين لحاظ توليدكنندگان يا از ادامه ي توليد منصرف شدند يا كارخانه ي خود را به بزرگتر ها فروختند و يا با يكديگر ادغام شدند.
عقل سليم حكم مي كند كه براي توليد ساليانه يك ميليون دستگاه اتوموبيل، بايستي ابتدا به فكر بازار مصرف آن بود. پر واضح است كه اگر بخواهيم هر سال يك ميليون اتوموبيل توليد و آن هارا روانه ي شهر هاي كشور خودمان كنيم در مدت كوتاهي، كل مملكت تبديل به يك پاركينگ بزرگ مي شود. براي دستيابي به بازارهاي خارجي، بايستي اتوموبيلي توليد كرد كه قابل رقابت با اتوموبيل هاي مدرن و روزآمد و پيشرفته ي جهان باشد. تا سال گذشته پيكان با تكنولوژي 50 سال پيش انگلستان به تعداد 300 هزار دستگاه در سال در ايران توليد مي شد. هنوز موتور پژوي آر-دی و وانت پيكان با همان موتور قديمي و با مصرف بنزين 5/2 برابر موتور هاي روز دنيا توليد مي شود.
بديهي است كه نمي توان تمام صنعت حجيم قطعه سازي با ده ها هزار كارگر در ايران را تعطيل كرد. بديهي است كه بدون شراكت با يكي از شركت هاي بزرگ توليد اتوموبيل جهان نه "ايران خودرو" بلكه هيچ خودرو سازي در جهان شانس بقا ندارد. همه ي اين داستان احمقانه در شرايطي اتفاق مي افتد كه بنا به نظر گروه رنو – نيسان، اگر ايران شرايط آن ها را براي تاسيس شركتي مشترك بپذيرد و توليد رنو لوگان در ايران شروع شود، بازار هاي منطقه به تسخير آن ها در خواهد آمد. طرح بزرگ توليد رنو لوگان قرار بود همزمان در روماني، روسيه، ايران، مراكش و كلمبيا شروع شود. توليد در روماني شروع شد و حتي توليد آن ها در بازار فرانسه حضور دارد. توليد در روسيه سال گذشته آغاز شد و در ايران مانده اند كه به چه نحوي سهم بيت رهبري را از فروش آن بيرون بكشند و به يك شركت خارجي اجازه دهند در كنترل قيمت گذاري مافياي اتوموبيل ايران، دخالت داشته باشد؟

به نظر ما اقتصاد و سياست در ايران دو بيماري اساسي دارند. يكي نبود عقلانيت و ديگري نبود شفافيت.
يكي از محققين جهاني شدن "جن شلت" علاوه بر انقلاب ارتباطات، عامل عقلانيت و گسترش آن را از مشخصات جهاني شدن مي داند. شلت مي گويد كه عقلانيت واقعيت را بر اساس دنياي عيني تعريف مي كند و اصول تصميم گيري را در عالم واقع جستجو مي نمايد. مهم تر اينكه عقلانيت بر اساس منافع و فعاليت هاي انساني هدايت مي شود و يك پايه ي كليدي علمي دارد و درك پديده ها را مبتني بر روش هاي تحقيقي، عيني و ميداني تلقي مي كند عقلانيت كنوني عقلانيت ابزاري است و انسان را از آسمان بر روي زمين مي آورد.(9)
جمهوري اسلامي بنا به ذات و ساختار خود امكان قبول جهاني شدن را ندارد. جامعه ي مدني آخوند ها بر اساس بسط خرافات و تحميق كار مي كند و گسترش فضاي عقل باعث نابودي آن هاست. جمهوري اسلامي راضي به ورود سرمايه و آمدن فرهنگ پيشرفته ي كار و مديريت در ايران نخواهد شد.
آن ها براي حفظ توليد خودرو هاي مزخرف با مصرف وحشتناك سوخت، بنزين را ارزان عرضه مي كنند و ده ها ميليارد دلار سوبسيد مي دهند و چون بنزين حدود شش سنت يورو و گازوئيل ليتري كمتر ازيك و نيم سنت يورو عرضه مي گردد، هيچ خودرو سازي به فكر بهبود توليد نمي افتد و بدين ترتيب چرخه ي حماقت، خود را تكرار و تشديد مي كند.
عدم شفافيت روابط اقتصادي نيز با ورود شركاي خارجي خدشه دار خواهد شد.
طبق آخرين اطلاع از جانب سازمان " شفافيت بين الملل " كه درجه ي گسترش فساد را در كشور ها مي سنجد، ايران از لحاظ شفاف بودن اقتصادش در رده ي 93 ميان كشور هاي جهان است.(10)
متاسفانه در فرهنگ ما يك گرايش غلط وجود دارد كه هر خارجي كه به ايران مي آيد يا جاسوس است يا به دنبال دزدي و غارت آمده است. اين شبه فرهنگ، توسط جمهوري اسلامي به شدت تبليغ مي شود ولي واقعيت غير از اين است.
درست است كه سرمايه گذاران خارجي حاضرند دست به زد و بند با مقامات فاسد محلي بزنند ولي در جهان صنعتي فساد به اين سادگي ها نيست. تمامي شركت هاي بزرگ جهاني به صورت سهامي اداره مي شوند و سهامشان در بازار هاي بورس قابل خريد و فروش است. آن ها سيستم هاي پيشرفته ي حسابداري و حسابرسي دارند و اسناد ماليشان در معرض ديد بازرسان بورس ها هستند. آن ها حداقل براي ارا ئه ي حساب هايشان به سهامداران و كنترل بر اموالشان قادر به قبول فساد گسترده در حد جمهوري اسلامي نيستند. ماجراي رسوايي شركت استات اويل نروژ كه به پسر رفسنجاني و مقامات شركت نفت ايران رشوه داده بود مثال كوچكي از اين ماجرا است.‌
جهانی شدن، عامل ورود عقل ابزاری به جامعه است و به تنهایی شرط کافی برای حاکمیت عقل و شفافیت روابط تولیدی در جامعه نیست منتهی بر خلاف نظر بعضی از جامعه شناسان چپ، دلیلی بر تضاد آن با اداره ی آگاهانه و عاقلانه ی جامعه در ایران وجود ندارد.

ورود ايران به جرگه ي كشور هاي جهاني شده، عواقبي جدي نيز به دنبال دارد. به نظر ما ديدگاه ليبراليسم قادر به حل و يا كنترل مناسب اين عواقب نيست. ما در مقاله ي ديگري دلايل خود را براي طرفداري از راهبري پيوستن ايران به جهاني شدن توسط سوسياليسم ارائه خواهيم داد.

ما توجه دوستان فدایی را به اين نكته جلب مي كنيم كه متاسفانه به عقيده ي بسياري از مردم، فعالان سياسي چپ در ايران در پي توسعه يافنگي و ايجاد و بهره برداري از مزيت هاي نسبي ايران و افزايش ثروت ملي نيستند و نمي توان از آن ها انتظار داشت تا توسعه را در دستور كار خود قرار دهند. به نظر ما بدون حل اين معضل و پاسخگويي به اين شائبه و برخورد با واقعيت هاي موجود، نمي توان ادعاي طرفداري از زحمتكشان ايران را داشت.

حمید برزگر از جانب گروهی از هواداران فداییان خلق ایران (اکثریت)
مهر 1385


پانويس ها:
1- "سهم ارزشمند ايران در فرهنگ جهاني" ، عبدالحميد نير نوري، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1375 ، ص551
2- " جهاني شدن و جنبش چپ ايران " حميد برزگر
3-
http://www.wto.org/english/thewto_e/whatis_e/tif_e/org6_e.htm
4- "كمبود دكل هاي نفتي " ، روزنامه سرمايه، ۱۳۸۵/۰۸/۱۱
5- "رشد توليد گاز قطر 4 برابر بيشتر از ايران است"، روزنامه جوان، 29/03/1385
6- "بوروكراسي نفتي و تاراج سرمايه هاي ايران"، سايت بازتاب، 1/06/1385
7- " فاز هاي 6و7و8 پارس جنوبي تابستان امسال به بهره برداري مي رسند"، همشهري، 19/01/1385
8-
http://www.ekgroup.com/AnnualReports/Index.asp
9- " ايران و جهاني شدن "، محمود سريع القلم، انتشارات مركز مطالعات استراتژيك، 1384 ، ص 42
10-
http://www.transparency.org/policy_research/surveys_indices/cpi/2005


ليست هناك تعليقات: