الجمعة، 12 أكتوبر 2007

در دفاع از تفسيري مناسب از سوسياليسم


در دفاع از تفسيري مناسب از سوسياليسم

ما براي رفقاي فدايي در برگزاري كنگره ي دهم آرزوي موفقيت داريم.
حال كه در آستانه ي اجتماع رفقا در كنگره ي پيش رو هستيم، طرح نظرات و نيات كلي ما خالي از فايده نخواهد بود.
ما در طي سال هاي گذشته با ديدگاهي پرسشگر، نظر مردم را راجع به سوسياليسم جويا شده ايم. تلاش شده است كه پرسش ها در زمينه هاي مختلف باشد و گستره ي تحقيق، تا حد امكان، گروه هاي متفاوتي از مردم را شامل شود. اين پرس وجو، صرفا"براي خود ما انجام شد تا بدانيم تكليفمان با خودمان چيست.
بنا به نتايجي كه ما به آنها رسيده ايم، سوسياليسم در ايران آسيب هايي ديده است كه بايد آنها را شناخت. بدون درمان اين آسب ها نمي توان انتظار داشت كه اين ايده در ايران قابل دفاع باشد و سازمان هاي چپ صاحب كاراكتر و قدرت تاثيرگذاري شوند.

اهم موارد اين آسيب ها:
- دمكراسي
تصور بر اين است كه سوسياليسم نمي تواند با دمكراسي همراه باشد.چپ ها خواستار ملي شدن كارخانجات، معادن و زمين هاي بزرگ كشاورزي هستند. اگر موفق شوند به قدرت برسند ديگر كار تمام است. معقول نيست اجازه دهند نوكران سرمايه، دوباره به قدرت برسند. به علاوه، چطور ممكن است ابزار توليد، مكررا" و به دنبال هر انتخابات، دولتي و خصوصي شود؟

- توسعه
تصور بر اين است كه چپ ها به فكر توسعه ي ايران نبوده اند. آنها برنامه اي مشخص و يا مدل توسعه اي ملي براي ايران ندارند و در نهايت مي توانند فقر را عادلانه ميان مردم تقسيم كنند.

- جهاني شدن
تصور بر اين است كه چپ ها در ايران، مخالف جهاني شدن هستند. مسافرت مردم به دوبي، تركيه، عربستان و مالزي و يا شنيدن افسانه هاي پيشرفت كره ي جنوبي و چين، اين تصور را ايجاد كرده است كه ما از غافله ي تمدن عقب مانده ايم. چپ ها خواستار سوسياليسم هستند و دنيا با سرمايه داري اداره مي شود و راهي براي همخواني اين دو سيستم وجود ندارد.

- واقع بيني
تصور بر اين است كه چپ ها، آدم هاي آرمانگرا و بدين خاطر ماجراجويي هستند و حاضرند معيشت مردم را به بهاي آرزوهاي دوردست به خطر بياندازند. آنها بيش از آنكه ايده هايشان را بر واقعيت ها انطباق دهند، واقعيت هاي موجود ايران و جهان را مطابق ميل خود تحريف مي كنند.

- دولتي بودن
تصور بر اين است كه چپ ها خواستار دولتي بودن اقتصاد هستند و دولت مالك و متصديي ناكارآمد، فاسد و نالايق است.

- تهديد
تصور بر اين است كه اگر چپ ها به قدرت برسند، اختلافات با آمريكا بالا مي گيرد و كشور هاي ثروتمند رابطه ي خوبي با ايران نخواهند داشت. اين ماجرا ها باعث انزواي ايران و زندگي در سايه ي تهديد دائمي خواهد شد.

- منافع خصوصي
تصور بر اين است كه چپ ها مخالف منافع خصوصي افراد هستند و حاضرند مصالح فرد را قرباني مصالح جمع كنند و اين در حالي است كه در جهان فعلي، منافع شخصي، موتور محرك اقتصاد و عامل اصلي نو آوري و پيشرفت است.

- تاريخ سوسياليسم
تصور بر اين است كه سوسياليسم از امتحان تاريخ سربلند بيرون نيامده است و در تمامي كشورهايي كه به قدرت رسيده، شكست خورده است و اكنون تمامي كشور هاي دنيا به روش سرمايه داري اداره مي شوند.

- اتحاد با نيروهاي ديگر
تصور بر اين است كه چپ ها با ديدگاه هاي افراطي خود، امكان ائتلاف يا اتحاد با ديگر نيروهاي ملي را ندارند و اگر جبهه اي مشترك هم ايجاد شود، دوام نخواهد آورد. به علاوه به قدري سعه ي صدر نزد چپ ها كم است كه خودشان حاضر نيستند با خودشان كنار بيايند و دائما" در حال انشعاب هستند.

- اسلام
تصور بر اين است كه جامعه ي ايران جامعه اي مذهبي است. چپ ها با عقايد آتئيستي و بی دینی خود نمي توانند جايي در چنين جامعه اي داشته باشند. چنانكه در هيچ كشور عرب و يا مسلماني، چپ ها نه تنها از طريق انتخابات به قدرت نرسيده اند بلكه نتوانسته اند حتي حزبي قوي و فراگير ايجاد كنند.

- راهبري ملي
تصور بر اين است كه ايده ي چپ قادر به پيگيري حقوق اكثريت مردم ايران نيست و منافع گروه هاي خاصي از اجتماع را به قيمت پايمال كردن حقوق گروه هاي ديگر پيگيري خواهد كرد، در نتيجه باعث اختلاف و افتراق بين مردم خواهد شد. چپ ها دشمنان قسم خورده دارند و جنگ و دعوا بين آنها و چپ ها تمامي نخواهد داشت.

شايد اين ايرادات براي بعضي از رفقا تازگي نداشته باشد و به نحوي به آنها خو گرفته باشند، ولي اگر در ایران بخواهيد كسي را دعوت به سوسياليسم بكنيد يا نظري سوسياليستي را در جمعي پيش ببريد بلافاصله با آنها روبرو خواهيد شد. در هر صورت چپ ها بدون مواجهه با اين انتقادها، تبديل به جرياناتي روشنفكر و فاقد توانايي رهبري مردم خواهند شد.

واضح است كه مخالفان سوسياليسم، در پيدايش چنين تصوراتي نقش داشته اند و انتظاري غير از اين هم از آنها نمي رود. موضوع اين است كه چپ هاي ما براي رفع اين شائبه ها و شبهات و يا پاسخگويي به سؤالاتي از اين دست چه كرده اند و مي خواهند چه بكنند؟
براي جواب ندادن به اين سؤال ها راه هاي متنوعي وجود دارد:
مي توان آنها را ساخته ي امپرياليسم و دشمنان خلق دانست كه موفق شده اند بخش بسيار محدودي از زحمتكشان را گمراه كنند.
مي توان از جفاي روزگار و تبلیغات خصمانه ی دشمنان، گلايه كرد و خواستار گذشت زمان براي روشن شدن حقايق شد.
مي توان صورت مسئله را پاك و ادعا كرد كه چنين شك هايي در اذهان مردم در باره ي سوسياليسم وجود ندارد.
مي توان در برابر اين ايرادها تسليم شد و خواستار مدل توسعه ي سرمايه داري براي ايران شد.

مسئله ي اصلي هر جريان جدي سياسي، قدرت است. آيا سازمان فدائيان (اكثريت) به فكر به دست آوردن بخشي از قدرت هست يا مي خواهد صرفا" در موضع انتقادي ادامه ي حيات سياسي بدهد؟ آيا سازمان در پي به قدرت رساندن جبهه اي بزرگ تر نظير اتحاد جمهوري خواهان در ايران هست؟ آيا سازمان در پي شكل دادن به افكار عمومي و اعمال فشار مردمي براي به كرسي نشاندن خواست هاي دمكراتيك خود هست؟
اگر ما به فكر قدرت هستيم، بايد برنامه اي مورد قبول مردم ارائه دهيم و به ايراداتي از اين قبيل، جواب هايي قانع كننده بدهيم.

براي پاسخگويي مسؤلانه به اين موضوعات بايد دو كار كرد:
1- مطالعه ي عميق و همه جانبه راجع به ايران و نظريه ي سوسياليسم.
2- ارائه ي تفسيري از سوسياليسم كه بتوان با آن جوابي براي اين سؤالات پيدا كرد.

افراد و گروه هاي چپ در هر زمان و در هر كشوري به دو گروه تقسيم شده اند. آنهايي كه صرفا" كار مجرد روشنفكري كرده اند. آنها آزاد بوده اند هر نظري بدهند و در واقع مدافعين نظري ايده هاي عام و كلي سوسياليسم بوده اند. و گروه هايي ديگر كه در قالب احزاب، تشكل ها و اتحاديه ها در قدرت سهيم بوده اند و يا اراده ي قاطع براي بدست آوردن بخشي از قدرت را داشته اند. اين گروه ها مجبور بوده اند و هستند كه سوسياليسم را بنا به شرايط خاص زمان و مكان خود تفسير كنند و خواست هاي خود را با آن محدوديت ها وفق بدهند. احزاب كمونيست فرانسه و ايتاليا با آن همه افتخار پس از جنگ جهاني دوم، چرا راه سوسيال دمكراسي را رفتند؟ چرا احزاب كمونيست چين و ويتنام راه جهاني شدن را براي توسعه ي كشورهايشان بر مي گزينند و از بسياري از اصول قبلي خود عدول مي كنند؟ چرا احزاب چپي كه در آمريكاي لاتين به قدرت رسيده اند، برنامه هاي حداكثري سوسياليستي ندارند؟

تفسير ما از سوسياليسم توانايي پاسخ دهي به سوالات مطروحه را دارد و ما تلاش خواهيم كرد در طي ماه هاي آتي به آنها پاسخ قانع كننده بدهيم و دوستان را به مباحثه حول آنها دعوت كنيم.

بر خلاف تعريفي كه در اكثر اسناد ارائه شده به كنگره ي دهم به چشم مي خورد، سوسياليسم، فقط آرزو هايي انسان دوستانه، آزادي خواهانه و عدالت طلبانه نيست. همه ي ايدئولوژي هاي موجود اين آرزوها را دارند و با توسل به آنها نمي توان مرزبندي سوسياليسم را با سرمايه داري، فاشيسم يا حكومت عدل علي مشخص كرد.

سرمايه داري و سوسياليسم دو قطب نظرياتي هستند كه با آنها جامعه اي اداره مي شود. در حقيقت، سرمايه داري يا سوسياليسم خالص و ناب، وجود خارجي ندارند.

- اداره ي جامعه با برنامه و اراده ي آگاه، سوسياليسم است. حفظ آزادي عمل اشخاص و اداره شدن خود به خودي جامعه، توسط برآيند خواست ها و اراده هاي آزاد تك تك افراد، سرمايه داري است.
- مالكيت دولتي ابزار اصلي توليد، سوسياليسم است. مالكيت خصوصي ابزار توليد، سرمايه داري است.
- برنامه ريزي اقتصادي- اجتماعي براي تخصيص منابع، سوسياليسم است. دنبال كردن نشانه هاي بازار براي تخصيص منابع، سرمايه داري است.
- محدود بودن حقوق فردي مالكيت در برابر حقوق جامعه، سوسياليسم است. تقدس مالكيت فردي، سرمايه داري است.

به نظر ما سرمايه داري، راه مناسبي براي اداره ي ايران و توسعه ي آن نمي باشد.
- در ايران دولت مالك بخش بزرگ ابزار توليد است، و در عين حال، در ايران يك بورژوازي متكي به خود و قدرتمند نظير اروپا و آمريكا وجود ندارد. بنابراين، خصوصي كردن دولت همراه با فساد، اتلاف منابع، ناكارآمدي اقتصاد و آسيب خوردن سرمايه هاي اجتماعي خواهد بود.
- براي اداره ي اقصاد دولتي و همينطور كاهش تضاد ها و مشكلات حاد و مزمن اجتماعي، بايد برنامه ريزي كلان وجود داشته باشد.
- به نظر ما سوسياليسم در ايران بايد كاركرد بازار را قبول كند. منتهي نمي توان انتظار وجود بازاري كامل را در ايران داشت. فساد، انحصار، روابط غير اقتصادي موجود، بازاري ناقص ساخته اند كه با ايده ي مكانيسم عرضه و تقاضاي سرمايه داري متفاوت است. بايد بازار و برنامه ريزي، ابزار مكمل يكديگر باشند.
- و اما مالكيت خصوصي. موضوعي كه تبديل به امري قدسي شده است و بعضي از دوستان، در دفاع از آن به مفاد اعلاميه ي حقوق بشر متوسل مي شوند.
بحث اصلي در مورد حقوق مالكيت، مسئله ي ماليات هاست. ادعاي مخالفين سوسياليسم مبني بر طرفداري چپ ها از مصادره ي اموال سرمايه داران صحيح نيست.
در بسياري از ايالات آمريكا، و بسياري از كشور هاي اروپايي و ژاپن، ماليات بر اموال و دارايي وجود دارد. اين نوع ماليات مورد انتقاد صريح نئوليبراليسم است و به عقيده ي آنها موجب تضييع حقوق اوليه ي افراد است. ماليات بر دارايي مي تواند در صد ناچيزي باشد و مي تواند آنقدر زياد باشد كه مالك را ترغيب به صرف نظر كردن از بهره برداري از آن دارايي بكند. به نظر مي رسد كه سوسياليست ها در ايران طرفدار ماليات هاي بزرگ نباشند ولي نمي توان با بهانه قرار دادن تقدس مالكيت و جار و جنجال تبليغاتي، اين ابزار كنترل كننده ي اقتصادي را از دست دولت گرفت.
نكته ي مهم ديگر در اين باب اين است كه پرونده ي مافياي قدرت و ثروت در ايران جدا از پرونده ي سرمايه داران است. بخش بزرگي از نوسرمايه داران ايران ثروت خود را از راه هاي غير قانوني و دزدي بدست آورده اند و بايد وضعيت آنها حسابرسي شود. نه تنها چپ ها بلكه هر نيروي ملي، مخالف شعار "ببخش و فراموش كن" در مورد اين مافيا خواهد بود.
به هر شكل منظور ما از توضيحاتي چند جمله اي و مختصر در مورد مشخصه هاي سوسياليسم، آن است كه سوسياليست ها در اين موارد حرف براي گفتن دارند و در مقابل، طرفداران سرمايه داري، بر خلاف تبليغات فراوان، در مورد خاص ايران، دگم و غير مسئولانه اقامه ي دليل ميكنند.

گرچه در اين مقاله، فرصت توضيح مفصل در مورد سوسياليسم نيست، ولي براي پرهيز از سوء تفاهم بايد اين نكته را اضافه كنيم كه سوسياليسم خود به خود وبه تنهايي همه ي مشكلات را حل نمي كند و نهايت آمال بشري نيست. سوسياليسم فقط بستري ايجاد مي كند كه در آن امكان توسعه ي انساني، آزادي و عدالت فراهم مي گردد. در اين خاك حاصلخيز گياهان زهرآگين نيز مي توانند برويند.
بدون شك سوسياليسم بايد با آزادي هاي وسيع، مكانيزم هاي شفاف سازي كاركرد دولت، رشد فرهنگ عمومي و حاكميت عقل همراه باشد وگرنه اين ساختار مناسب، ثمرات نامناسب به همراه خواهد داشت.

در خواست ما از رفقا اين است كه در كنگره ي پيش رو، خواستار تفسير سوسياليسم با هدف پاسخگويي به خواست هاي مردم و تدوين برنامه اي براي هدف گيري دستيابي به قدرت و راهبري مردم بشوند.
به نظر مي رسد دو گرايش، مانع عملي شدن اين خواست است. گرايش چپ روانه كه بي پروا خواستار ديكتاتوري پرولتاريا، تعميق مبارزات ضد امپرياليستي و آزادي نيروي كار از قيد و بند سرمايه است و كاري به كار وضع موجود ندارد و گرايش راست روانه كه خواستار مدل توسعه ي سرمايه داري براي ايران است.
بطور مشخص مي توان به مقاله ي "در دفاع از سوسياليسم(3)" كه از جانب رفقاي داخل كشور مطرح شده است اشاره كرد. گرچه اين رفقا در اول مقاله شان گفته اند كه به جزئيات سوسياليسمي كه در پي آن هستند نمي پردازند، ولي مقاله ي مفصل آنها مشخص كننده ي اين نوع سوسياليسم هست. به نظر ما اين نوع ديدگاه ها در حوزه ي روشنفكري چپ قابل طرح مي باشند ولي در حوزه ي عمل سياسي، قادر به پاسخگويي به سؤالات مردم نيستند. و نبايد آنها را به سازماني سياسي كه در پي قدرت گيري است توصيه نمود.
از سويي ديگر مي توان به مقاله ي "چند تز استراتژيك(ديدگاهي – برنامه اي)" نوشته ي رفقا ماشاء الله سليمي و منوچهر مقصود نيا اشاره كرد.
به نظر اين دوستان، مدل رشد اقتصادي ايران، نظام سرمايه داري است.
شرايط عيني اقتصاد ايران، تضادهاي حاد جامعه و وضعيت سياسي جهاني، مانع رشد موزون و قابل قبول مدل سرمايه داري در ايران است. با تسليم شدن به وضعيت موجود، آنچه در ايران اتفاق خواهد افتاد، شكلي كاملا" منحرف شده از سرمايه داري با اتلاف عظيم منابع انساني و مالي و تعميق بحران هاي اجتماعي است.

اين هر دو نظر در عمل خواستار آنند كه در اين برهه ي حساس، سازمان و نيرو هاي چپ، از مسئوليت تاريخي خود شانه خالي كنند.

با آرزوی برگزاری کنگره ای پربار، به همه ی دوستان از راه دور درود می فرستیم.


سپيده صلح‌جو از جانب گروهى از هواداران فداييان خلق (اكثريت)
آذر 1385

ليست هناك تعليقات: