"جهاني شدن و جنبش چپ ايران"
ازجمله قوانيني كه ماركس كشف كرد تاثير پذيري شكل روابط اجتماعي از ميزان رشد ابزار توليد در جامعه است. اين نظريه در جامعه شناسي جديد همچنان از ملاك هاي تحليل يك جامعه و چگونگي تكامل زندگي اجتماعي مي باشد و حتي در انديشه ي راستگرايان مكتب شيكاگو و يا آينده نگر هايي نظير الوين تافلر، نشانه هاي فراواني از آن وجود دارد.
بنا بر اين ديدگاه، روابط انسان ها در توليد و همكاري آنان در يك سازمان اقتصادي و به تبع آن روابط اجتماعي، مستقل از اراده ي آگاه آنان است، اما با ميزان معيني از تسلط انسان بر طبيعت و در نتيجه با سطح مشخصي از نيرو هاي توليدي مطابقت دارد.
سطح معيني از توسعه و تكامل ابزار و تكنولوژي، مستلزم شكل خاصي از همكاري و تقسيم كار در پويش توليد است. همكاري و تقسيم كار در يك مزرعه ي بزرگ كه در آن از تراكتور و كمباين و كود شيميايي استفاده مي شود، ضرورتا" متمايز از نوع همكاري و تقسيم كار در يك واحد توليدي ارباب- رعيتي است، كه كاربرد ابزار و آلات ابتدايي را در كشت ايجاب مي كند. بنا بر اين، به راحتي مي توان پذيرفت كه وسايل توليد، سازمان توليد را تعيين مي كند.
اما روابط انسان ها در توليد، به يك واحد اقتصادي (مزرعه، كارخانه و غيره) كه در آن پويش توليد تحقق مي يابد محدود نمي شود. براي نمونه، يك كارخانه نساجي را مي توان در نظر گرفت كه ماشين آلات آن در كشور ديگري ساخته شده است، مواد خام آن از جايي ديگر به دست مي آيد و سوخت آن از دياري ديگر تامين مي شود. با در نظر گرفتن اين مسائل است كه نظام پيچيده ي روابط اجتماعي كه در بر دارنده ي روابط انسان هاست و خارج از اراده و كنترل مردمان است، به وجود مي آيد.
در سي سال اخير تحولات تكنولوژيك شگرف، باعث تغييرات اساسي در روند توليد كالا و محصولات شده است و به دنبال آن روابط توليدي و روابط اجتماعي، مطابق آن تغيير كرده است. از جمله ي اين پديده ها روند "جهاني شدن" است.
" رشد و گسترش صنعت حمل و نقل هوايي، دسترسي به دورترين نقاط جهان را در مدت زماني كوتاه و با هزينه اي كم ميسر ساخته است. در فاصله ي چند دهه، تعداد مسافرت هاي هوايي متجاوز از 100 برابر شده است. رشد و گسترش تصاعدي ارتباطات ماهواره اي و تكنولوژي فيبر نوري، گردش آني حجم انبوه اطلاعات را در پهنه ي جهان ميسر ساخته است. در فاصله ي 1995- 2000 ظرفيت فيبر هاي نوري اقيانوسي از 50 به متجاوز از 10 هزار GBPS رسيده است. بين 1980 تا 2002 تعداد ميزبان هاي (host) اينترنتي از 200 به بيش از 10 ميليون افزايش يافته است." ( 1
با گسترش اينترنت، ايميل ،كاهش هزينه ي خدمات تلفني، تلفن موبايل و گسترش كنفرانس هاي الكترونيكي، دنيا به شدت به هم مرتبط شده است. تجزيه ي چرخه و روند توليد كالا و پخش كردن اجزاء آن در كشورهاي مختلف و در عين حال امكان مديريت و كنترل آن ها و حمل و نقل گسترده ي محصولات، به واسطه ي تكنولوژي هاي جديد ميسر گرديده است.
در حال حاضر شركت هاي فراملي قادرند برنامه ي توليدي و عمليات مالي خود را به صورت همزمان در چندين كشور هماهنگ كنند و در واقع به عمليات اقتصادي جهاني مبادرت ورزند و محصولاتشان را در تمام دنيا به فروش برسانند.
" از سال 1945 تا كنون هزينه ي حمل كالا از طريق دريا به طور متوسط 50 در صد، هزينه هاي حمل و نقل هوايي 80 در صد و هزينه هاي مكالمات تلفني بين المللي 99 در صد كاهش يافته است." (2
" وقتي شركت پراكتر اند گمبل در داخل چين به توليد و فروش صابون و شامپو مي پردازد و منافع بدست آمده را صرف سرمايه گذاري براي طرح هاي توسعه ي خود در كشور مذكور مي كند، گر چه هيچ پولي از مرز هاي ملي جا به جا نمي شود اما اين فعاليت بخشي از جهاني شدن است. صادرات خودرو هاي تويوتا به اروپا و سرمايه گذاري ژاپني ها در تامين مالي وام مسكن امريكا، هر دو جنبه هايي از جهاني شدن است. يك كامپيوتر قابل حمل مونتاژ شده در تايوان كه بخش داخلي آن مربوط به شركت اينتل است، سيستم عملياتي آن متعلق به مايكروسافت است، صفحه ي نمايش تخت ژاپني دارد و تراشه ي حافظه ي آن كره اي است و با علامت تجاري فروشندگان چند مليتي بسيار متنوع عرضه مي شود، نمونه ي ابتدايي جهاني شدن است. پانچ كردن فرم هاي بيمه ي آمريكايي در جاماييكا، گروه هاي طراحي مشترك نرم افزار مستقر در هندوستان و آمريكا، مراكز تلفن آمريكايي مستقر در ايرلند، بخشي از واقعيت هاي جهاني را تشكيل مي دهند." (3
آنهايي كه با جهاني شدن مخالف هستند بايد اين واقعيت را قبول كنند كه پذيرش نقش تعيين كننده ي تحولات تكنولوژيك به معناي جبر تاريخي رشد ابزار توليد است و روابط اجتماعي در بستر جهاني شدن و تحت تاثير اين فناوري شكل خواهد گرفت. براي ما جاي تعجب دارد كه افرادي كه با رويكردي علمي به سير تحولات جهان مي نگرند و بخصوص آن هايي كه خود را مجهز به تئوري ماركسيستي تحليل جوامع مي دانند چگونه تاثير درجه ي رشد نيرو هاي توليدي را بر اشكال جديد روبناي اجتماعي، فرهنگي و سياسي جهان نمي بينند. دوستاني كه در جنبش چپ هستند ممكن است از روند جهاني شدن ناراضي باشند و از لحاظ اخلاقي آن را محكوم نمايند ولي نمي توان به لحاظ عيني و علمي اين تحول عظيم جهاني را ناديده گرفت يا به مقابله با اساس آن پرداخت.
براي كشوري مثل ايران، اوضاع حتي نظير كره ي شمالي نيست كه بتواند مرزهايش را ببندد و خود را از چرخه ي تكامل جهاني خارج كند. كالاهاي چيني از راه قاچاق وارد خواهند شد و توليد كنندگان داخلي را ورشكست خواهند كرد. برنامه هاي تلويزيوني آمريكا و اروپا از راه ديش هاي ماهواره اي فرهنگ مردم را تغيير خواهند داد و فرار سرمايه ها و نخبگان جامعه كمر اقتصاد را خواهد شكست.
جدا از بعد فلسفي پديده ي جهاني شدن، بعد سياسي آن مطرح است. به عقيده ي دوستاني در جنبش چپ، جهاني سازي ترفند كشورهاي امپرياليستي براي غارت هر چه بيشتر جوامع عقب مانده است.
فريبرز رئيس دانا معتقد است كشورهاي پيشرفته سرمايه داري توسط ابزاري نظيرWTO ، بانك جهاني و صندوق بين المللي پول و با راهبرد كاهش تعرفه هاي گمركي و تعديل ساختار اقتصادي كشور هاي جهان سوم، موانع موجود براي گسترش سرمايه داري را از پيش رو بر مي دارند و عامدانه و آگاهانه با صدور سرمايه و ايجاد پايگاه هاي اقتصادي در اين كشور ها، روند غارت منابع طبيعي و استثمار نيروي كار آن ها را تثبيت و تشديد مي كنند. (4
به گمان ما اين نظر گر چه حاوي نكات صحيحي مي باشد ولي تمام واقعيت را مطرح نمي كند.
" بهترين راه براي پي بردن به اين موضوع بررسي وضعيت دو كشور چين و هندوستان است: دو كشوري كه گسترده ترين فقر در دنيا را دارند. هر دو كشور تقريبا" دو دهه ي قبل به جهت گيري معطوف به خارج روي آوردند كه موجب رشد بالا تر آن ها در دهه هاي 1980 و 1990 شد. چين در سال 1978 سياست هاي اقتصادي معطوف به خارج جسورانه اي را در پيش گرفت. هندوستان نيز در دهه ي 1980 به طور محدود و در دهه ي 1990 به طور منظم و با جسارت شروع به باز كردن اقتصاد منزوي خود كرد. بر اساس بر آورد هاي بانك جهاني طي دو دهه ي منتهي به سال 2000 در آمد واقعي ( توليد ناخالص داخلي) چين به طور متوسط سالانه ده در صد و درآمد هندوستان 6 در صد رشد پيدا كرد. در اين سال ها رشد اقتصادي هيچ كشوري در دنيا به سرعت چين نبود و ميزان رشد كمتر از 10 كشور ( كه به استثناي چين ميزان فقر و اندازه ي جمعيت آن ها با هندوستان قابل مقايسه نبود ) بيش از هندوستان بود. بر سر فقر اين كشور ها چه آمد؟ همان طور كه عقل سليم پيش بيني مي كند فقر كاهش پيدا كرد.
بر اساس گزارش بانك توسعه ي آسيايي، ميزان فقر بر آورد شده در چين از 28 در صد در 1978 به 9 در صد در سال 1998 كاهش پيدا كرد. بر اساس برآورد هاي رسمي هندوستان، فقر آن كشور از 51 در صد در سال 1977 به 26 در صد در سال 2000 كاهش پيدا كرد. اين رقم با آنچه در هندوستان طي يك ربع قرن پيش از اصلاحات اقتصادي و با رشد سالانه ي بسيار ناچيز 5/3 در صد رخ داد مقايسه كنيد. در دوره ي مذكور فقر ثابت ماند و در حدود 55 در صد در نوسان بود....سه دهه ي گذشته شاهد معكوس شدن نقش افريقا و آسيا بود: 11 در صد فقراي جهان در دهه ي 1970 در افريقا زندگي مي كردند و 76 در صد در آسيا. در سال 1998 اين رقم در افريقا به 66 در صد رسيد در حالي كه سهم آسيا به 15 در صد كاهش يافت. آشكار است كه اين روند معكوس ناشي از مجموعه ي عملكرد رشد بسيار متفاوت است."(5
" در سال 2000 دنيا در مجموع به اندازه ي 33000 ميليارد دلار توليد داشت."(6) يعني به ازاء هر فرد در جهان 5000 دلار ثروت در سال توليد مي شود. " در نيمه ي دوم قرن بيستم كل توليد جهان 6 برابر افزايش يافت."(7
بنا به پيش بيني ها روند ثروتمند شدن جهان، به واسطه ي تكنولوژي هاي نوين همچنان ادامه خواهد داشت. منتهي متاسفانه ميزان توليد و توزيع ثروت در جهان بشدت متفاوت است. روند جهاني شدن همچون كارواني از نعمات بشري در حركت است. هر كشوري كه توانسته خود را با آن همراه كند جان سالم بدر برده است و آنها يي كه موفق به اين امر نشده اند در وادي انزوا، فقر و فراموشي گرفتار آمده اند.
رابطه ي معني داري بين افزايش ميزان تجارت هر كشور و ميزان توليد آن وجود دارد.
" در نيمه ي دوم قرن بيستم ارزش صادرات جهان 60 برابر شده است."(8
" طي سه دهه ي اخير، تجارت جهاني با سرعت بي سابقه اي رشد كرده است. ميزان تجارت جهاني نسبت به توليد نا خالص جهان در فاصله ي 1970 تا 2000 از 26% به 50% افزايش يافت. اما رشد سريع تجارت بين المللي عمدتا" در كشور هاي صنعتي و 12كشور در حال رشد محدود بوده است. 90% كشور هاي در حال رشد از رشد ناچيزي بر خوردار بوده اند. "(9
براي بخش بزرگي از جهان فقير در بحث توسعه ي اقتصادي، موضوع كلي، شكست خوردن از جهاني شدن مطرح نيست بلكه كنار گذاشته شدن يا ناديده گرفته شدن مطرح است.
دستمزد پايين كارگران به تنهايي ديگر تعيين كننده ي تصميم گيري شركت هاي فراملي براي رفتن يا نرفتن به كشوري نيست. هيچكس حاضر نيست در سيستان و بلوچستان سرمايه گذاري كند. حتي منابع زيرزميني نمي تواند بليط ورود به جهاني شدن را تهيه كند. در نيجريه و عراق منابع غني زير زميني وجود دارد ولي در نهايت، خارجي ها در آن كشور ها در كمپ هاي نظامي با حمايت ارتش نفت استخراج مي كنند و با پايين ترين قيمت مي برند و رد پايي از جهاني شدن در آن كشور ها بر جا نمي گذارند.
بين توانايي جذب سرمايه گذاري مستقيم خارجي و موفقيت اقتصادي رابطه ي نزديكي وجود دارد. تصادفي نيست كه چين در ميان كشورهاي جهان سوم بزرگترين جذب كننده ي سرمايه گذاري خارجي است و موفق ترين اقتصاد در حال توسعه ي دنيا را دارد.
اگر بخواهيم بدون پرده پوشي و صريح با موضوع رقابت در عرصه ي توليد برخورد كنيم با واقعيت هاي تلخي روبرو مي شويم.
" متجاوز از دو سوم صادرات جهان، توسط شركت هاي چند مليتي انجام مي پذيرد كه بخش قابل ملاحظه ي آن متعلق به 100 شركت بزرگ فرا ملي است. در آمد فروش اين 100 شركت نزديك به 50% توليد ناخالص جهان مي با شد."(10
" طبق آمار سازمان ملل، 97% تمام اختراعاتي كه در جهان به ثبت رسيده است مربوط به كشور هاي توسعه يافته ي صنعتي است كه بخش عمده ي آن متعلق به آمريكا است."(11
اكنون كشور ها مجبور هستند براي بدست آوردن فناوري ها از صاحبان خارجي آنها، راه حل هايي پيدا كنند. متوسل شدن به واسطه هاي دست دوم و سوم، مشكلي از آنها حل نخواهد كرد.
حاد بودن اين موضوع زماني معلوم مي شود كه دقت كنيم كه به طور كلي در جهان، يك جا به جايي از اقتصاد هاي صنعتي به اقتصاد هاي مبتني بر دانش، و از توليد به خدمات در جريان است. در ليست 100 شركت قدرتمند جهان، تعداد شركت هايي كه در زمينه ي كامپيوتر، ارتباطات، بيو تكنولوژي، بيمه و بانكداري فعالند دائما" رو به افزايش است.
در چنين شرايطي بحث بر سر اين نيست كه يك كشور در حال توسعه، مثلا" براي ورود مايكروسافت يا مرسدس بنز به كشور خود، شرايطي سخت و از ديدگاه خود ملي تعيين كند. متاسفانه بحث بر سر آن است كه چگونه شرايطي فراهم نمايند تا آن ها مايل به سرمايه گذاري در آن كشور بشوند. براي شركت هاي چند مليتي مقدور است كه ايران و افغانستان را كنار بگذارند و در مالزي و تايلند سرمايه گذاري كنند.
به هر ميزان نفرت كه از فعاليت 100 شركت بزرگ دنيا داشته باشيم، باز اين سؤال مطرح مي ماند كه آيا شانسي وجود دارد كه بدون مشاركت با آنها در عرصه ي رقابت جهاني توانايي لازم را داشته باشيم.
جهاني شدن، عدالت و انسان دوستي را در جهان زير سؤال برده است.
" سرانه توليد ناخالص داخلي واقعي در افريقا از اواسط دهه ي 1960 نيز پايين تر رفته است. در افريقا از هر ده نفر نه نفر با روزانه كمتر از دو دلار زندگي مي كنند و در كنگو نه نفر از ده نفر با كمتر از يك دلار در روز زندگي مي كنند."(12
"در حال حاضر بيش از 13 ميليون نفر در افريقا در معرض خطر مرگ از گرسنگي بسر مي برند."(13
" طي سال هاي 1980 – 1993 در آمد يك ميليارد نفر كاهش يافته است. همچنين در 70 كشور در حال توسعه، متوسط در آمد سرانه كمتر از آن است كه در دهه ي 1980 بود."(14
در هر دقيقه، 8 كودك از فقر در افريقا جان مي بازند."(15
دل هر انسان شرافتمندي از اين وضع به درد مي آيد. مخالفين آگاه جهاني شدن، انسان هايي با وجدان هايي بيدار هستند كه در مقابل اين نابرابري، در عين ثروت بي كران جهان ثروتمند ساكت نمي نشينند. جنبش هاي سوسياليستي نيز خواستار طرح هايي جديد براي كمك به جهان فراموش شده و تجديد نظر در روند افزايش نا برابري جهاني هستند.
چپ ها در ايران نيز بايد با اين بي عدالتي در عرصه ي جهاني مخالفت نمايند. ولي راه مبارزه كدام است؟
فريبرز رءيس دانا در اين باره مي نويسد : " موريس لوين برگر رئيس جمهور ميزبان در نشست 25 ژانويه ي 2001 در داووس در نطق افتتاحيه ي خودش گفت كه در جهاني سازي شكاف ميان غني و فقير، انهدام محيط زيست، بكارگيري دانش و دانش اندوزي در راه سود، و شكاف ميان فرهنگ جهاني و اصول گرايي ملي و مذهبي را افزايش داده است. او در پايان سخنان خود از سردمداران اقتصاد جهاني خواست كه آزادي را با عدالت، همبستگي و مسئوليت پذيري مشترك همراه كنند.... هم زمان با اجلاس داووس نشست هاي موازي زيادي برقرار شد. در پورتوالگره در حدود 15 هزار نفر از نمايندگان مردم عادي از 120 كشور جهان گرد آمدند تا راه كار هاي مقابله با جهاني سازي را بررسي كنند. آنها آموختند كه جمعي نا همگون اما گسترده اند، آموختند كه در جمع خودشان گروه هاي محيط زيستي ها، اتحاديه هاي كارگري كشور هاي ثروتمند، رعاياي فقير و ضعيف كشورهاي كم توسعه، سوسياليست ها كمونيست ها، آزاديخواهان و ملي گرا ها را دارند."(16
واقعيت آن است كه كشورهاي جهان سوم نمي خواهند جهان اول، معيار هاي كار يا محيط زيست يا استانداردهاي اجباري توليد براي آنها تعيين كنند. آنها نمي خواهند حق مالكيت معنوي، حق انحصاري اختراع و نام هاي تجاري جهان اول را به رسميت بشناسند.
واقعيت آن است كه اعتراضات كارگران و بيكاران به جهاني سازي در جهان ثروتمند با اعتراضات فقراي جهان سوم، در دو جبهه ي متضاد است. زماني كه كارگران سنديكاي نساجي آمريكايي دست به تظاهرات مي زنند يا كشاورزان فرانسوي با تراكتورهاي خود، راه ها را مي بندند، نگران آنند كه جهاني سازي رقابت بين آنها و كارگران جهان عقب مانده را دامن مي زند. آنها نگران از دست دادن كارشان هستند.
از سوي ديگر به عقيده ي بعضي ها، مبارزين واقعي جهاني سازي، نهضت القاعده و آقاي احمدي نژاد هستند. از جهان ثروتمند، بجز با زور و تهديد و باجگيري نمي توان امتياز گرفت!
ولي سوسياليست هاي ايراني نمي توانند امكانات و حقوق مردم ايران را فداي مبارزه اي غير عقلاني و متحجرانه كنند.
حتي اگر فرض كنيم چپ هاي ايران، آنقدر وارسته باشند كه منافع محرومان جهان را به منافع خود و خلق خود ترجيح دهند، باز اين سؤال پيش مي آيد كه چگونه مي خواهند آن را به انجام برسانند؟
به نظر ما براي اين مبارزه جهاني، راهكارهايي وجود دارد. اين مبارزه بايد در ابعاد جهاني و با در نظر گرفتن ابعاد پيچيده و عيني موجود طراحي شود. متاسفانه طرح اين مواضع در حوصله ي اين مقاله نيست.
اين مقاله صرفا" به مباني جهاني شدن مي پردازد. ما خواهان آن هستيم كه اگر دوستان، انتقادي بر آن وارد مي بينند مطرح كنند. دو موضوع باقي مي ماند كه در مقاله هاي بعدي ارائه خواهد شد. اول : آيا ايران امكان و شانس پيوستن به قافله ي رشد و تو سعه، در بستر جهاني شدن را دارد و اين كه در حال حاضر كدام مسير به نفع ايران است؟ دوم : اين ليبراليسم است كه امكان ورود سالم و بدون بحران ايران به باشگاه جهاني شدن را مي دهد يا سوسياليسم؟
ذكر اين نكته ضروري است كه به نظر ما تعيين موضع نسبت به جهاني شدن، پايه و اساس بسياري از تحليل ها و تصميم گيري هاي سياسي است. نمي توان مهم ترين مسائل مطرح در بحث توسعه در جهان را به مدت بيست سال ناديده گرفت و حاضر نبود راجع به آنها وارد بحث شد. جهاني شدن پديده اي در آن سوي درياها نيست، در خانه ي هر ايراني، در بيكار شدن هر كارگر، در فقير يا ثروتمند شدن هر روستايي نقش بازي مي كند.
براي شما مثالي مطرح كنيم. راه كارگر، محور مبارزات مردم ايران را مبارزات كارگري قرار داده است. بحث ما مخالفت يا موافقت با اين نظر نيست، بحث اين است كه اين دوستان در چه فضايي نظر مي دهند. اكثر اعتراضات كارگري در ايران، به علت عدم دريافت حقوق و به خاطر تعطيل شدن واحد هاي توليدي است و خواهد بود. آيا اين وضع و اين نوع اعتراضات، از همان انواعي است كه ما در تاريخ جنبش كارگري مي خوانيم؟ آيا همچنان، محور مبارزات كارگري در ايران، براي افزايش دستمزد، بهبود شرايط كار و بر عليه منافع سرمايه داران خواهد بود؟
بند 3 سند سياسي كنگره ي اخير اين دوستان كه در حوزه ي تخصصي ايشان است و مربوط است به نيروي كار، حاوي مواضعي كاملا" متناقض در مورد نيروي كار رسمي است!
در خواست ما از دوستان فدايي اين است كه قبل از ورود ما به بحث در مورد شرايط مشخص ايران براي جهاني شدن يا نشدن، بحث تئوريك اين نوشته را مورد بررسي قرار دهند. اين نوشته مقاله اي نيست كه در باب مسائل گذرا باشد. قصد و تلاش ما طرح بحثي مهم و دعوت از دوستان به دامن زدن به آن است. بحثي كه شبيه تابو هاي مذهبي است و بسياري حاضر نيستند كه به آن نزديك شوند.
حميد برزگر از سوى جمعي از هواداران سازمان فداييان خلق ايران - اكثريت
مهر 1385
پانويس ها:
1- هادي زماني ، "ايران، فرصت ها و چالش هاي جهاني شدن" ، انتشارات بال ،1384،
ص 30
2- احمد گل محمدي، "جهاني شدن، فرهنگ، هويت"، نشر ني، 1381، ص63
3- لستر تارو، "برندگان و بازندگان جهاني شدن"، مترجم: مسعود كرباسيان، انتشارات علمي و فرهنگي، 1383، ص12
4- رجوع كنيد به: فريبرز رئيس دانا، "جهاني سازي، قتل عام اقتصادي" انتشارات نگاه ،1383
5- جاگديش ناتوارلعل بهاگاواتي، "دفاع از جهاني شدن"، مترجم: مسعود كرباسيان، انتشارات علمي وفرهنگي، 1384، ص89
6- محمود سريع القلم، "ايران و جهاني شدن"، انتشارات مركز تحقيقات استراتژيك، 1384، ص24
7- هادي زماني ، ص53
8- همان، ص53
9- همان، ص18
10- همان، ص26
11- همان، ص66
12- لستر تارو، ص242
13- www.freerepublic.com
14- محمد مهدي بهكيش، "اقتصاد ايران در بستر جهاني شدن"، نشر ني، 1384، ص43
15- www.worldvision.org
16- فريبرز رئيس دانا، ص367
ليست هناك تعليقات:
إرسال تعليق